۱۳۹۱ بهمن ۵, پنجشنبه

واكسن

امروز دو ماهم تمام شد. توي دو ماهگي بايد واكسن بزنم به خاطر همين رفتيم درمانگاه كه واكسن بزنم. قبلاً هم وقتي تازه به دنيا اومده بودم واكسن زده بودم كه اصلاً درد نداشت و هنوزم جاش رو بازوم مونده. اول رفتيم تو يه اتاق قد و وزنمو گرفتن. وزنم شش كيلو و قدم شصت سانت شده. مامان بابا ياد وقتي افتاده بودن كه من تو شكم مامان بودم! اون موقع كه براي اولين بار دكتر معيني وزنمو گرفت پانصدو شصت گرم بودم. حالا ديگه مرد شدم، واسه همين پستونكمو پرت كردم كف زمين. بعدش رفتيم اتاق واكسيناسيون. خوابيدم رو تخت و آماده شدم . يك خانمي اومد به دو تا پاهام آمپول زد. اولش درد نداشت امّا يكدفه درد گرفت واسه همين يكم گريه كردم. بابا اومد با من حرف زد بوسم كرد گفت مرد كه گريه نميكنه ، زل زدم تو چشماي بابا و ساكت شدم. بابا برام توضيح داد كه اگه الان واكسن نزنم ممكنه خدايي نكرده بعدها مريض بشم كه دردش خيلي بيشتره .يه قطره هم ريختن تو دهنم امّا بخاطر اينكه دراز كشيده بودم دادمش بيرون. خانم پرستار گفت چند دقيقه ديگه بيا دوباره بهت قطره بدم. بعد از اينكه قطره رو خوردم اومديم خونه. الانم حالم خوبه فقط يه كم جاي واكسن ميسوزه.



















۱ نظر:

  1. هر وبلاگی رو سر زدم که بخونم تاریخ آخرین پستش با تاریخ ساخت سریال اوشین یکی بود بخدا بابا یه پست بذارید دیگه

    پاسخحذف