۱۳۹۱ بهمن ۵, پنجشنبه

جشن دو ماهگي

پنجم بهمن دو ماهم تموم شد. مامان بابا براي خوشحال كردن من خودشون كيك درست كردن. اما فكر كنم كيكشون خراب شده بود. آخه مامان به بابا ميگفت بيا زود بريم يه كيك از بيرون بخريم امّا بابا ميگفت نميخواد همينو تزئين ميكنيم درست ميشه. آخه پودر كيك مثل هميشه نبود اصلاً كيك نبود تارت بود واسه همين تو قالب كه ريخته بودن شكل قالبو نگرفته بودو قيافش خراب شده بود. خلاصه با هنرمندي مامان و بابا كيكم تبديل به خوشگلترينو خوشمزه ترين كيك دنيا شد. حسين دايي هم اومد پيشمون امّا عمو مجيد جاش خالي بود رفته بود باغ كار داشت. مامان ترگلي هم بود. خلاصه جاي همه خالي ، بازم مثل قبل بابا شمعو فوت كرد، آخه هنوزم فوت كردن بلد نيستم جديداً فقط ياد گرفتم آب دهنمو باد كنم!
خيلي خوش گذشت فقط يكمي جاي واكسنم اذيت ميكرد همين.



















هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر