۱۳۹۱ دی ۳, یکشنبه

بابا خوابالو

بابا اينقدر مى خوابه بعدش به من ميگه خوابالو! آخه من چقدر بيدار بالاى سرش بشينم يه وقت شير تو گلوش نپره! بيدارم كه هست همش بايد برم تو بغلش تا ساكت باشه! آخه بابا تازگيها بغلى شده!



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر